- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
2 فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
3 برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را نشاند یک غلامت را بر آن شاهانه شادروان
4 همه گردان فیل افکن همه مردان شیر اوژن همه چون رستم و بهمن همه چون طوس و چون دستان
5 هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس چو اندر رستخیز آنکس کجا گوینده بهتان
6 دو دست اندر عنان چونان چو اندر سلسله دوزخ دو پای اندر رکاب ایدون چو اندر کنده زندان
7 تو گفتی هر یکی زیشان یکی کشتی شده ز آنپس خله اش دو پا و بیلش دست و مرغابیش کشتیبان
8 چو بازیگر همی رفتند خم داده میانک را بحلق اندر یکی حلقه، بتن عریان بدل بریان
9 نهاده دست چون کوران، همه بر پشت یکدیگر عصای یکدگر گشته نژند از تهمت عصیان
10 ز بس کشته، ز بس غرقه، ز خیل دشمنان گفتی چه شد هامون چه شد جیحون که آن چونین و این چونان
11 سپه سالار لشکرشان، یکی لشکرشکن کآخر شکسته شد از او لشکر ولیکن لشکر ایشان