-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها خلاص ما ز روی مردم و، مردم ز روی ما خلاص
2 هست تا دل با غم عالم سرو کارش، بجاست کشتی از رفتن نگردد هرگز از دریا خلاص
3 روی آسایش نمی بیند دل پر آرزو خانه زنبور، هرگز نیست از غوغا خلاص
4 میرسد از پی برات خط بنقد طاقتم تا زدست انداز زلفش، میکنم خود را خلاص
5 در قیامت هم مکن واعظ خلاصی آرزو تا نسازی خویش را ز اندیشه دنیا خلاص