-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بلک از چفسیدگی در خان و مان تلخشان آید شنیدن این بیان
2 خرقهای بر ریش خر چفسید سخت چونک خواهی بر کنی زو لخت لخت
3 جفته اندازد یقین آن خر ز درد حبذا آن کس کزو پرهیز کرد
4 خاصه پنجه ریش و هر جا خرقهای بر سرش چفسیده در نم غرقهای
5 خان و مان چون خرقه و این حرصریش حرص هر که بیش باشد ریش بیش
6 خان و مان چغد ویرانست و بس نشنود اوصاف بغداد و طبس
7 گر بیاید باز سلطانی ز راه صد خبر آرد بدین چغدان ز شاه
8 شرح دارالملک و باغستان و جو پس برو افسوس دارد صد عدو
9 که چه باز آورد افسانهٔ کهن کز گزاف و لاف میبافد سخن
10 کهنه ایشانند و پوسیدهٔ ابد ورنه آن دم کهنه را نو میکند
11 مردگان کهنه را جان میدهد تاج عقل و نور ایمان میدهد
12 دل مدزد از دلربای روحبخش که سوارت میکند بر پشت رخش
13 سر مدزد از سر فراز تاجده کو ز پای دل گشاید صد گره
14 با کی گویم در همه ده زنده کو سوی آب زندگی پوینده کو
15 تو به یک خواری گریزانی ز عشق تو به جز نامی چه میدانی ز عشق
16 عشق را صد ناز و استکبار هست عشق با صد ناز میآید به دست
17 عشق چون وافیست وافی میخرد در حریف بیوفا میننگرد
18 چون درختست آدمی و بیخ عهد بیخ را تیمار میباید به جهد
19 عهد فاسد بیخ پوسیده بود وز ثمار و لطف ببریده بود
20 شاخ و برگ نخل گر چه سبز بود با فساد بیخ سبزی نیست سود
21 ور ندارد برگ سبز و بیخ هست عاقبت بیرون کند صد برگ دست
22 تو مشو غره به علمش عهد جو علم چون قشرست و عهدش مغز او