بلک از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 52

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بلک از چفسیدگی در خان و مان

1 بلک از چفسیدگی در خان و مان تلخشان آید شنیدن این بیان

2 خرقه‌ای بر ریش خر چفسید سخت چونک خواهی بر کنی زو لخت لخت

3 جفته اندازد یقین آن خر ز درد حبذا آن کس کزو پرهیز کرد

4 خاصه پنجه ریش و هر جا خرقه‌ای بر سرش چفسیده در نم غرقه‌ای

5 خان و مان چون خرقه و این حرص‌ریش حرص هر که بیش باشد ریش بیش

6 خان و مان چغد ویرانست و بس نشنود اوصاف بغداد و طبس

7 گر بیاید باز سلطانی ز راه صد خبر آرد بدین چغدان ز شاه

8 شرح دارالملک و باغستان و جو پس برو افسوس دارد صد عدو

9 که چه باز آورد افسانهٔ کهن کز گزاف و لاف می‌بافد سخن

10 کهنه ایشانند و پوسیدهٔ ابد ورنه آن دم کهنه را نو می‌کند

11 مردگان کهنه را جان می‌دهد تاج عقل و نور ایمان می‌دهد

12 دل مدزد از دلربای روح‌بخش که سوارت می‌کند بر پشت رخش

13 سر مدزد از سر فراز تاج‌ده کو ز پای دل گشاید صد گره

14 با کی گویم در همه ده زنده کو سوی آب زندگی پوینده کو

15 تو به یک خواری گریزانی ز عشق تو به جز نامی چه می‌دانی ز عشق

16 عشق را صد ناز و استکبار هست عشق با صد ناز می‌آید به دست

17 عشق چون وافیست وافی می‌خرد در حریف بی‌وفا می‌ننگرد

18 چون درختست آدمی و بیخ عهد بیخ را تیمار می‌باید به جهد

19 عهد فاسد بیخ پوسیده بود وز ثمار و لطف ببریده بود

20 شاخ و برگ نخل گر چه سبز بود با فساد بیخ سبزی نیست سود

21 ور ندارد برگ سبز و بیخ هست عاقبت بیرون کند صد برگ دست

22 تو مشو غره به علمش عهد جو علم چون قشرست و عهدش مغز او

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر