- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش ای نخل کرم تابکه بخشی رطب خویش
2 آن چاشنی ذوق که فرهاد ز غم یافت خسرو نچشیده است ز عیش و طرب خویش
3 خواهی که نچیند گل مقصود ز رویت چون مرغ سحر روز کن از ناله شب خویش
4 هرچند کشد دوست عنان تو به بازی زنهار نگهدار عنان ادب خویش
5 نومید مشو زآب بقا همچو سکندر چون خضر قدم بازمکش از طلب خویش
6 ما خاک نشینان مغانیم و ز خاکیم ایخواجه تو میدانی و اصل و نسب خویش
7 مرغ از رخ گل سرخوش و اهلی ز رخ یار مستند ازین می همه کس بر حسب خویش