صد تلخ دهان میگزد از غصه از اهلی شیرازی غزل 906

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش

1 صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش ای نخل کرم تابکه بخشی رطب خویش

2 آن چاشنی ذوق که فرهاد ز غم یافت خسرو نچشیده است ز عیش و طرب خویش

3 خواهی که نچیند گل مقصود ز رویت چون مرغ سحر روز کن از ناله شب خویش

4 هرچند کشد دوست عنان تو به بازی زنهار نگهدار عنان ادب خویش

5 نومید مشو زآب بقا همچو سکندر چون خضر قدم بازمکش از طلب خویش

6 ما خاک نشینان مغانیم و ز خاکیم ایخواجه تو میدانی و اصل و نسب خویش

7 مرغ از رخ گل سرخوش و اهلی ز رخ یار مستند ازین می همه کس بر حسب خویش

عکس نوشته
کامنت
comment