- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حذر کن ز یاری که یاریش نیست بشودست از آنکو نگاریش نیست
2 چه ذوقش بود بلبل ار در چمن گلی دارد و گلعذاریش نیست
3 خرد راستی را نهالی خوشست ولیکن به جز صبر باریش نیست
4 مبر نام مستی که شرب مدام بود کار آنکس که کاریش نیست
5 مده دل بدنیا که در باغ عمر گلی کس نبیند که خاریش نیست
6 نیابی به جز بادهٔ نیستی شرابی که رنج خماریش نیست
7 مرا رحمت آید بر آنکو چو من غمی دارد و غمگساریش نیست
8 بدینسان که کافور او در خطت عجب گر زعنبرغباریش نیست
9 به بازار او نقد قلبم درست روانست لیکن عیاریش نیست
10 کجا اوفتم زین میان بر کنار که بحر مودت کناریش نیست
11 اگر زانکه خواجو بری شد ز خویش چه شد حسرت خویش باریش نیست