- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میان دو بد خواه کوتاه دست نه فرزانگی باشد ایمن نشست
2 که گر هر دو باهم سگالند راز شود دست کوتاه ایشان دراز
3 یکی را به نیرنگ مشغول دار دگر را برآور ز هستی دمار
4 اگر دشمنی پیش گیرد ستیز به شمشیر تدبیر خونش بریز
5 برو دوستی گیر با دشمنش که زندان شود پیرهن بر تنش
6 چو در لشکر دشمن افتد خلاف تو بگذار شمشیر خود در غلاف
7 چو گرگان پسندند بر هم گزند بر آساید اندر میان گوسفند
8 چو دشمن به دشمن بود مشتغل تو با دوست بنشین به آرام دل