1 میان خلق، با خلق آشنا کامل نمیگردد که در دریاست آب گوهر و داخل نمیگردد
2 کدورت از تریهای عدو باشد ز خامیها سفال از پختگی در آب هرگز گل نمیگردد
3 نمیداند که مال از بذل کردن میشود افزون توانگر دربهدر زان از پی سائل نمیگردد
1 درد ما از پختگی، زحمت ده هر گوش نیست چون می(خم) دیگ ما را نالهای در جوش نیست
2 چون بود پوشیده از مردم ز بیچیزی چه باک؟ این طبق را نعمتی بالاتر از سرپوش نیست
1 ای نام دلگشای تو عنوان کارها خاک در تو، آب رخ اعتبارها
2 خورشید و مه دو قطره باران فیض تو مدی ز جنبش قلمت روزگارها
1 از زبان کلک نقاشان، شنیدم بارها بی زبان نرم، کی صورت پذیرد کارها؟
2 سفله عالیشان، ز منصبهای عالی کی شود؟ کی فزاید قدر خار از رفعت دیوارها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به