- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتی کاو نسبت از نوشاد دارد دلم هر ساعت از نو، شاد دارد
2 به روی خویش کوی و برزن من چو لعبت خانهٔ نوشاد دارد
3 به صورت هست نیکوتر ز شیرین مرا عاشقتر از فرهاد دارد
4 بر آن بت هست مادر زاد عشقم که این بت حسن مادر زاد دارد
5 رخ او هست چون بغداد و چشمم نشان دجلهٔ بغداد دارد
6 به سرخی چهرهٔ او ارغوان است به گرد ارغوان شمشاد دارد
7 به نرمی سینهٔ او پرنیان است به زیر پرنیان پولاد دارد
8 بر آن عاشق نیارد کرد بیداد که او مهر امیر راد دارد
9 معین دولت سلطان عادل که طبع پاک و دست راد دارد
10 سپهداری که اندر لشکر خویش هزاران گرد چون کشواد دارد
11 به رای پاک خویش آزادگان را ز بند روزگار آزاد دارد
12 به رزم اندر ز سهم هیبت خویش همه فولاد دشمن لاد دارد
13 بدان ماند که تیغ آب رنگش فروغ آزر خرّاد دارد
14 چو کفّار از تف دوزخ مخالف ز تَفّ تیغ او فریاد دارد
15 زمانه سال عمر هر تنی را اگر هفتاد اگر هشتاد دارد
16 ولیکن سال عمر دادبک را صد و هفتاد ره هفتاد دارد
17 امیرا خانهٔ مجد و مروت ز عقل و عدل تو بنیاد دارد
18 کسی کاو دین و داد و دانش آموخت دل و طبع تو را استاد دارد
19 زعدل و جود نوشِروان و حاتم هر آنکس کاو حدیثی یاد دارد
20 کجا عدل تو و جود تو بیند حدیث هر دو یکسر باد دارد
21 همه ساله معزی در مدیحت قلم چون حکم تو نَفّاذ دارد
22 ز شعر آورد نزد تو عروسی که از اقبال تو داماد دارد
23 همیشه تا هوا سردی و گرمی ز ماه بهمن و خرداد دارد
24 بنای عمر تو آباد داراد که عمرت دین و ملک آباد دارد