- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد به از دشنام نبود، گر نبات وانگبین بخشد
2 به غیری گر جفا گوید برنجم، کانست حق من بتر رنجم اگر جای جفایم آفرین بخشد
3 خوش آن دزدیده خندیدن بر این دیوانه مسکین که موری را همه ملک سلیمان زان نگین بخشد
4 قدش خون می خورد در دل، من از وی در جگر خوردن نهالی کاین خورش یابد، ضرورت بر همین بخشد
5 چو سنگ نازنینان گل بود بر روی مشتاقان من از دیده بریزم هر گلی کان نازنین بخشد
6 چه باشد، گر چو می مهر مسلمانی بود در وی خدا آن نامسلمان را مگر ایمان و دین بخشد
7 عجب بخشنده ای شد چشم خسرو بر سر کویش که خاک در کند دریوزه و در ثمین بخشد