-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا بساز باعصا، دیگر بیاد قامت رعنا بساز
2 سرخی رخ گشت زردی، چون ورق گرداند عمر بعد ازین از روبه پشت این گل رعنا بساز
3 میبرد امروز و فردا وارثش همراه مال یک دو روزی نیز ای دل، با غم دنیا بساز
4 روی دست جوهری، از بهر تاج زر مخور تا توانی ای گهر، با شورش دریا بساز
5 حلقه طفلان، حصار سنگ چینی بیش نیست همچو مجنون ای دل دیوانه با صحرا بساز
6 خودنمایی را نباشد حاصلی جز سوختن ای شرر تا میتوانی در دل خارا بساز
7 گوهر راز است بازاری و، بدگو مشتری یکدم از مهر خموشی، با زبان ما بساز
8 گوهر مقصود را، باشد صدف کام نهنگ با فلوس خویش چون ماهی ازین دریا بساز
9 تا نیفتاده است واعظ برتو چشم صبح حشر ای سراپا زشت، بر خود بنگر و، خود را بساز