امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

بهر تو خلقی می کشد آخر از امیرخسرو دهلوی غزل 67

غزل 67 ام از 2198 غزلیات

بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را

1 بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را بس می نپایم، چون کنم وه این دل خودکام را

2 یک شب به بامی دیدمت، آنگه به یاد پای تو رنگین بساطی می کنم از خون دل آن بام را

3 خواهم که خون خود چومی در گردن جامت کنم دانی چه دولت می دهی هر ساعت از لب جام را

4 تا چند هر دم از صبا در جنبش آید زلف تو آخر دمی آرام ده دلهای بی آرام را

5 گر آب چشمی نیستت باری کم از نظاره ای این دم که آتش در زدم بازار ننگ و نام را

6 نگرفت در تو سوز من اکنون که خواهم چاره ای دوزخ مگر پخته کند این شعله های خام را

7 من عاشقم، ای پندگو، نبود گوارایم که تو از عافیت شربت دهی جان بلا آشام را

8 زینسان که دل در عاشقی بگسست تقوی را رسن نتوان لگام از شرع کرد این توسن بد رام را

9 گر کشته شد خسرو ز غم، تهمت چه بر خوبان نهم چون چرخ خنجر می دهد در کشتنم بهرام را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را

شاعر شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را چه کسی است ؟

شاعر شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را چیست ؟

قالب شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را غزل است

مضمون اصلی شعر بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر