- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گدایی شنیدم که در تنگ جای نهادش عمر پای بر پشت پای
2 ندانست درویش بیچاره کاوست که رنجیده دشمن نداند ز دوست
3 برآشفت بر وی که کوری مگر؟ بدو گفت سالار عادل عمر
4 نه کورم ولیکن خطا رفت کار ندانستم از من گنه در گذار
5 چه منصف بزرگان دین بودهاند که با زیردستان چنین بودهاند
6 فروتن بود هوشمند گزین نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
7 بنازند فردا تواضع کنان نگون از خجالت سر گردنان
8 اگر میبترسی ز روز شمار از آن کز تو ترسد خطا در گذار
9 مکن خیره بر زیر دستان ستم که دستی است بالای دست تو هم