گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی از اهلی شیرازی غزل 865

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش

1 گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش امیدوار به بخشایش الهی باش

2 غرض ز حلقه ذکر وز بزم می مستی است تو مست باش و بهر شیوه یی که خواهی باش

3 گرت هواست شراب صبوح با رندان چراغ میکده با آه صبحگاهی باش

4 نشان گوهر مقصود گر همی خواهی در آب دیده خود غرقه همچو ماهی باش

5 سپرد دل بتو اهلی ببوی نافه وصل نگفت در پی خونش ز دل سیاهی باش

6 آن لذتی که یافت ز دشنام تو دلم تا زنده ام نیافته ام از دعای کس

7 اهلی اگر هوای عدم کرد گو برو ننهاده است عشق تو بندی بپای کس

عکس نوشته
کامنت
comment