1 ببزم وصال تو هر جرعه ای که دولت بنایم فرو می کند
2 چو خواهم که گیرم بکف، تخت بد دگر باره اندر سبو می کند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 همیشه بود نعمتت را خورنده ز آزاد و بنده، چه خرد و چه رنده
1 نسیم زلف آن سیمین صنوبر مرا بر کرد دوش از خوابگه سر
2 گل افشانان ببالینم گذر کرد پیامی داد ازان معشوق دلبر
1 تا زلف تو کفر را خریداری کرد تسبیح ز روی شوق زناری کرد
2 کعبه ز سر شوق ببت خانه شتافت بت زنده شد و ترا پرستاری کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **