- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن وحشی است مرغ فرصت، مژگان بهم مزن
2 زین خوابهای از أمل خود درازتر خط بر کتاب هستی خود یک قلم مزن
3 ای تاجر قلمرو هستی، نبسته بار از چشم خفته، خیمه براه عدم مزن
4 زنهار پیش حکم قضا، از حیات خویش پیش لبت گر آینه گیرند، دم مزن
5 با بی زری چو دست کریمان گشاده باش بر جبهه همچو کیسه گره با درم مزن
6 عقل معاش، نام مکن بخل شوم را خرجیست خرج معرفت، ای خواجه دم مزن
7 حق کرم، ز نام کرم هم گذشتن است این حق ادا نساخته لاف کرم مزن
8 دستار کهنه یی، به فقیری اگر دهی هر لحظه اش به فقر ز سرکوب بم مزن
9 پیش چراغ اجر مصیبت، ز بی تهی بر سر چو باد خاک میفشان و دم مزن
10 از بهر خود مگیر، گل کلفتی در آب ای سیل، خان و مان فقیری بهم مزن
11 تا غایبانه مدح تو هردم کنند بیش واعظ بروی دشمن خود، حرف کم مزن