-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی نکرده است مرا پیر، غیر داغ جوانی
2 در این دو روز ببین فکر خود، که نیست میسر تهیه سفر مرگ بی دماغ جوانی
3 شراب داد چو ساقی، پیاله باز ستاند بنوش تا ز تو نگرفته اند ایاغ جوانی
4 ز دیده اشک و، ز دل آه و، از دهان تو دندان برون دوند بهر سوی، در سراغ جوانی
5 بگرد از پی خود، تا نظر نمانده ز کارت که این گهر نتوان یافت بی چراغ جوانی
6 ببند بار کنون، چون ترا چو واعظ بی بر شکوفه کرد ز موی سفید، باغ جوانی