1 با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و طناز هم گل را نزیبد ناز کی سرو سهی را ناز هم
2 هرچند خونم میخوری هرگه که میبینم ترا دل میبرد سوی توام جان میکند پرواز هم
3 صد خسته بهر پرسشی جان داد و تو عیسی نفس از ناز نگشودی لبی چشمی نکردی باز هم
4 گر صد هزار از ما کشی چون مور زیر پای خود از ما نخیزد شکوهای کس نشنود آواز هم
5 اهلی اگر مست بتی هم سجده شو با برهمن با شیخ مسجد کم نشین سجاده دور انداز هم
6 بعد از هزار سال که یکجام دادیم بختم امان نداد که جام دگر کشم
7 اهلی بهل که ناوک او در دلم بود حیف است تیر یار که از دل بدر کشم