- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی صورت نتوان بستن نقشی بدلارائی
2 با نرگس مخمورت بیمست ز بیماری با زلف چلیپایت ترسست ز ترسائی
3 مجنون سر زلفت لیلی بدلاویزی فرهاد لب لعلت شیرین به شکر خائی
4 چون سرو سهی میکرد از قد تو آزادی میداد بصد دستش بالای تو بالائی
5 آنرا که بود در سر سودای سر زلفت گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائی
6 گفتم که بدانائی از قید تو بگریزم لیکن بشد از دستم سرشتهٔ دانائی
7 زان مردمک چشمم بی اشک نیارامد کارام نمیباشد در مردم دریائی
8 در مذهب مشتاقان ننگست نکونامی در دین وفاداران کفرست شکیبائی
9 از لعل روان بخشت خواجو چو سخن راند ظاهر شود از نطقش اعجاز مسیحائی