-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگیرد سرحد ختن خیل شه زنگ بگیرد
2 مگذار که رخسار تو کائینه حسنست از آه جگر سوختگان زنگ بگیرد
3 بی نرگس مخمور تو در مجلس مستان هر دم دلم از بادهٔ چون زنگ بگیرد
4 آهنگ شب از دیده من پرس که هر شب مرغ سحر از نالهام آهنگ بگیرد
5 هر دم که شب آهنگ کند ز آتش مهرت دود دل من راه شباهنگ بگیرد
6 چون پرتو خورشید رخت بر قمر افتد از عکس رخت لاله و گل رنگ بگیرد
7 خون شد دلم از دست سر زلفت و کس نیست کانصافم از آن هندوی شبرنگ بگیرد
8 در پستهٔ تنگ تو سخن را نبود جای الا که درو هر سخنی تنگ بگیرد
9 خواجو ستم و جور و جفا در دل خوبان مانندهٔ نقشیست که در سنگ بگیرد