به روی چون گلت هر گه از امیرخسرو دهلوی غزل 452

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد

1 به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد همه شب تا سحر خار و خسک در بسترم افتد

2 مرا هم چشم من کشته است و هست اینها همه از من که لعلی دم به دم زین دیده پر گوهرم افتد

3 ز گریه زیر دیوار تو هم غمناک و هم شادم غم آن کافتد و شادی آن کان بر سرم افتد

4 چه سوزی هر دمم، یکباره سوز و هم به بادم ده که ترسم شعله افتد هر کجا خاکسترم افتد

5 چو نیلوفر کبودم شد رخ از کرب و محالست این که روزی تاب آن خورشید بر نیلوفرم افتد

6 نگشتی نالش کس باورم و اکنون که غم دیدم به تزویر ار کسی نالش کند هم باورم افتد

7 بدینسان، خسروا، چون زنده مانم، وه که گر روزی نبینم ناگهش، سودای روز دیگرم افتد

عکس نوشته
کامنت
comment