1 چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد خورشید پیش روی تو سر بر زمین نهد
2 هر بوی خوش که باد ز زلفت برد به باغ اندر قبای غنچه تنگ آستین نهد
3 دیوانه لطافت اندام تست آب مانا که باد سلسله بر آب ازین نهد
4 در خویشتن زمین ز گرانی فرو شود جایی که قامتت به نشستن سرین نهد
5 چشمت اگر بکشت مرا، گو بکش به ناز خلقی چه شد که بار بر آن نازنین نهد
6 لشکر کشید عارضت از سبزه بر سمن زین پس خراج بر گل و بر یاسمین نهد
7 در بوسه لب ترش کنی و جان برد لبت زان چاشنی به سرکه در انگبین نهد
8 سروت که پای ناز بر این دیده می نهد خسرو بر آستان شه راستین نهد
دیدگاهها **