1 چون نعره زنان قصد بکوی تو کنم جان در سر کار آرزوی تو کنم
2 در هر نفسم هزارجان می باید تا رقص کنان نثار روی تو کنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا بود همیشه خون روان بود از دل وین بیشه تمام ارغوان بود از دل
2 بر هر سر خار صد نشان بود از دل با این همه عشق سرگران بود از دل
1 بویی که از بهار نسیم صبا برد گویی همی ز طره دلار ما برد
2 شمشاد طوق فاخته گردد بکوهسار خلخال لاله کبک دری را عطا برد
1 گرفت آب کاشه ز سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به