- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون ذره به رقص اندرآییم خورشید تو را مسخر آییم
2 در هر سحری ز مشرق عشق همچون خورشید ما برآییم
3 در خشک و تر جهان بتابیم نی خشک شویم و نی تر آییم
4 بس ناله مسها شنیدیم کای نور بتاب تا زر آییم
5 از بهر نیاز و درد ایشان ما بر سر چرخ و اختر آییم
6 از سیمبری که هست دلبر از بهر قلاده عنبر آییم
7 زان خرقه خویش ضرب کردیم تا زین به قبای ششتر آییم
8 ما صرف کشان راه فقریم سرمست نبیذ احمر آییم
9 گر زهر جهان نهند بر ما از باطن خویش شکر آییم
10 آن روز که پردلان گریزند در عین وغا چو سنجر آییم
11 از خون عدو نبیذ سازیم وانگه بکشیم و خنجر آییم
12 ما حلقه عاشقان مستیم هر روز چو حلقه بر در آییم
13 طغرای امان ما نوشت او کی از اجلی به غرغر آییم
14 اندر ملکوت و لامکان ما بر کره چرخ اخضر آییم
15 از عالم جسم خفیه گردیم در عالم عشق اظهر آییم
16 در جسم شدهست روح طاهر بیجسم شویم و اطهر آییم
17 شمس تبریز جان جان است در برج ابد برابر آییم