- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون شراب عشق در دل کار کرد دل ز مستی بیخودی بسیار کرد
2 شورشی اندر نهاد دل فتاد دل در آن شورش هوای یار کرد
3 جامهٔ دریوزه بر آتش نهاد خرقهٔ پیروزه را زنار کرد
4 هم ز فقر خویشتن بیزار شد هم ز زهد خویش استغفار کرد
5 نیکوییهائی که در اسلام یافت بر سر جمع مغان ایثار کرد
6 از پی یک قطره درد درد دوست روی اندر گوشهٔ خمار کرد
7 چون ببست از هر دو عالم دیده را در میان بیخودی دیدار کرد
8 هستی خود زیر پای آورد پست وز بلندی دست در اسرار کرد
9 آنچه یافت از یاری عطار یافت وآنچه کرد از همت عطار کرد