1 چون درو عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد
1 بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
2 ابر فروردین گویی به جهان آذین بست که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
1 ای پسر گر دل من کرد همی خواهی شاد از پس باده مرا بوسه همی باید داد
2 نقل با باده بود باده دهی نقل بده دیر گاهیست که این رسم نهاد آنکه نهاد
1 همی بنفشه دمد گرد روی آن سرهنگ همی به آینه چینی اندر آید زنگ
2 از آن بنفشه که زیر دو زلف دوست دمید بسی نماند که بر لاله جای گردد تنگ