- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنیم ما به عمر رفته اکنون زندگانی میکنیم
2 وقت رفت گشته، باید وام دلها باز داد زین سبب با دوستان نامهربانی میکنیم
3 مانده ته مینایی از درد و شراب زندگی یک دو روزی نیز با آن کامرانی میکنیم
4 میکند اکنون ز ما گل آرزوها رنگ رنگ ما بهار خویشتن را در خزانی میکنیم
5 گشته تن خالی ز مغز و، در تلاش دولتیم آشنایی با هما در استخوانی میکنیم
6 پنبهسان شاید که در گیرد دل نرمی ز ما با دل سختی چو سنگ آتشفشانی میکنیم
7 بیشتر وا میکنیم از بهر این غداره جا ما که پهلو خالی از دنیای فانی میکنیم
8 پهلوانی نیست واعظ کوه را برداشتن دل چو برداریم از خود، پهلوانی میکنیم