چون کند پیری ستم، یاد جوانی از واعظ قزوینی غزل 499

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

چون کند پیری ستم، یاد جوانی می‌کنیم

1 چون کند پیری ستم، یاد جوانی می‌کنیم ما به عمر رفته اکنون زندگانی می‌کنیم

2 وقت رفت گشته، باید وام دل‌ها باز داد زین سبب با دوستان نامهربانی می‌کنیم

3 مانده ته مینایی از درد و شراب زندگی یک دو روزی نیز با آن کامرانی می‌کنیم

4 می‌کند اکنون ز ما گل آرزوها رنگ رنگ ما بهار خویشتن را در خزانی می‌کنیم

5 گشته تن خالی ز مغز و، در تلاش دولتیم آشنایی با هما در استخوانی می‌کنیم

6 پنبه‌سان شاید که در گیرد دل نرمی ز ما با دل سختی چو سنگ آتش‌فشانی می‌کنیم

7 بیشتر وا می‌کنیم از بهر این غداره جا ما که پهلو خالی از دنیای فانی می‌کنیم

8 پهلوانی نیست واعظ کوه را برداشتن دل چو برداریم از خود، پهلوانی می‌کنیم

عکس نوشته
کامنت
comment