1 چون یار برون از دل پر خون نشود سودا زده او دل ما چون نشود؟
2 لیلی چو شود همدم مجنون تا کی؟ عاقل نبود کسی که مجنون نشود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم دلم دست بخواهد شدن چه چاره کنم
2 ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
1 ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را
2 با تن چون برگ گل پشمینهپوشی کردهای زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را
1 نالهٔ من جان غمپرورد میداند که چیست زخم دل سخت است صاحب درد میداند که چیست
2 مست ناز است آن بت سنگیندل فارغ ز عشق کافرم گر آه گرم و سرد میداند که چیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **