-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون شمع دل از داغ تو افروختنش به عاشق که دل افسرده بود سوختنش به
2 گر رسم وره عقل ندانم مکنم عیب کاین دانش بیهوده نیاموختنش به
3 بی یوسف خود دیده چو یعقوب ببستم چشمی که نه بر دوست بود دوختنش به
4 هر چند عزیزست متاع خرد و صبر در پای تو افشاندن از اندوختنش به
5 اهلی بغلامی تو چون پیر شد آخر مفروش بدین عیب که نفروختنش به