1 چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط دارم غبار خاطر از آن مشکبار خط
2 جانا، محقق است که جز کاتب ازل بر برگ لاله ات ننوشت از غبار خط
3 یاقوت جوهر دهنت آب زندگیست کز وی مدام زنده بود خضروار خط
4 مشک خطت که هست روان تر ز آب جوی بر خوانده ام ندیده شد، ای گلعذار، خط
5 از تو دلم به باغ و بهاری نمی کشد باغ من است روی تو و نوبهار خط
6 یارب، چه خوش به خامه تقدیر دست صنع؟ بنوشته است بر ورق روی یار خط
7 خسرو، چه وجه بود که نادیده روی او آرد لبش به خون من دلفگار خط