چون شراب صاف درمان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 657

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

چون شراب صاف درمان است مارا دُرد درد

1 چون شراب صاف درمان است مارا دُرد درد زان همی ریزم فرود آیم به روی دُرد درد

2 گرم می دارد مرا صوف و حریر عشق او غم ندارم گر ندارم در هوای برد برد

3 من ز میدان بلایش رو نگردانم به تیغ رستم دستان کجا ترسان شود از گرد گرد

4 آفتاب روشن روی منیر میر ترک کی مکدر گردد از گردی که باری کرد گرد

5 تو نه ای مرد نبرد درد درد عشق او ده هزار ار خانه گیری او بدادی نرد برد

6 ناجوانمردی که او در عشق جانان جان نداد شاید ارزنده دلی گوید که آن نامرد مرد

7 تا بزرگی کرد تدبیری که نانی را خورد نعمت الله دید بسیاری که نانی خورد و مرد

عکس نوشته
کامنت
comment