چون مردمک دیدهٔ از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1338

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

چون مردمک دیدهٔ ما گوشه نشین شو

1 چون مردمک دیدهٔ ما گوشه نشین شو در زاویهٔ چشم در آ و همه بین شو

2 گوئی که منم عاشق و معشوق من آنست عشقی به حقیقت تو همانی و همین شو

3 در کوی خرابات گرفتیم مقامی رندانه بیا ساکن این خلد برین شو

4 سریست امانت بر ما جان گرامی گر زانکه امانت طلبی روح امین شو

5 عاشق شو و این عقل رها کن که چنان نیست بشنو سخن عاشق سرمست و چنین شو

6 گر آتش عشقش به تو نوری بنماید اندیشه مکن نور خدایست قرین شو

7 با سید سرمست قدم نه به خرابات می نوش و چو چشم خوش او عین یقین شو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر