-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون مردمک دیدهٔ ما گوشه نشین شو در زاویهٔ چشم در آ و همه بین شو
2 گوئی که منم عاشق و معشوق من آنست عشقی به حقیقت تو همانی و همین شو
3 در کوی خرابات گرفتیم مقامی رندانه بیا ساکن این خلد برین شو
4 سریست امانت بر ما جان گرامی گر زانکه امانت طلبی روح امین شو
5 عاشق شو و این عقل رها کن که چنان نیست بشنو سخن عاشق سرمست و چنین شو
6 گر آتش عشقش به تو نوری بنماید اندیشه مکن نور خدایست قرین شو
7 با سید سرمست قدم نه به خرابات می نوش و چو چشم خوش او عین یقین شو