خطت چون از سواد شب رقم زد صفحهٔ مه را از خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

خطت چون از سواد شب رقم زد صفحهٔ مه را

1 خطت چون از سواد شب رقم زد صفحهٔ مه را بر او دیدم به مشکِ تر نوشته بارک الله را

2 چو ببریدی سر زلفینِ را امّید می‌دارم که نزدیک است هنگام سحر شب‌های کوته را

3 مپرس از اهل صورت ماجرای عاشقی ای دل کز این معنی وقوفی نیست جز دل‌های آگه را

4 اگرچه خویش را نرگس زاهل دید می‌دارد چو نیکو بنگری او هم به کوری می‌رود ره را

5 خیالی دوش از آن معنی ز تسبیح تو دم می‌زد که تعلیم سخن می‌کرد مرغانِ سحرگه را

عکس نوشته
کامنت
comment