- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون دربسته است درج ناپدیدش به یک بوسه توان کرد کلیدش
2 شکر دارد لبش هرگز نمیری اگر یک ذره بتوانی چشیدش
3 ندید از خود سر یک موی بر جای کسی کز دور و از نزدیک دیدش
4 مگر طراری بسیار میکرد کمند طرهاش زان سر بریدش
5 اگر نبود کمند طرهٔ او که یارد سوی خود هرگز کشیدش
6 اگرچه او جهان بفروخت بر من به صد جان جان پرخونم خریدش
7 ز جان بیزار شو در عشق جانان اگر خواهی به جای جان گزیدش
8 دلم جایی رسید از عشق رویش که کار از غم به جان خواهد رسیدش
9 اگر بر گویم ای عطار آن غم کزو دل خورد نتوانی شنیدش