1 تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین آب حیات چون رود، خیز و بیا که همچنین
2 هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می بری؟ از سر کوی ناگهان مست بر آکه همچنین
3 هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن؟ یک نفسی بیا نشین در بر ما که همچنین
4 هر که بگویدت که گل خنده چگونه می زند غنچه شکرین خود بازگشا که همچنین
5 ور به تو گویم، ای پسر، کت به کنار چون کشم تنگ ببند بر میان بند قبا که همچنین
6 هر که پری طلب کند، چهره خود بدو نمای هر که ز زلف دم زند، زلف گشا که همچنین
7 لاف وفا زنی، ولی نیست برای نام را در تو نشانی از وفا، هم به وفا که همچنین
8 هر که نخواند هیچ گه نامه عشق چون بود قصه حال خسروش باز نما که همچنین