-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز زین پس من و خیالش و شبهای دیر باز
2 امروز در جهان به نیازست ناز ما و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز
3 عشاق را اگر بحرم ره نمیدهند از ره چرا برند به آوازهٔ حجاز
4 محمود اگر چنانکه مسخر کند دو کون نبود ز هر دو کون مرادش به جز ایاز
5 رو عشق را بچشم خرد بین که ظاهرست در معنیش حقیقت و در صورتش مجاز
6 ای رود چنگ زن که چو عودم بسوختی چون سوختی دلم نفسی با دلم بساز
7 در دام زلف سرزدهات مرغ جان من همچون کبوتریست که افتد بچنگ باز
8 سرو سهی که هست شب و روز در قیام چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
9 خواجو نظر ببعد مسافت مکن که نیست راه امید بسر قدم رهروان دراز