چون بینم اینکه رویت از امیرخسرو دهلوی غزل 822

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آید

1 چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آید کز دیده های خود هم چشم مرا در آید

2 چون از حسد بمیرم آن دم که تو در آیی چون جان عشقبازان با تو برابر آید

3 خام است کز تو جویم بر خود نوازشی را شاهین ز بهر زحمت نزد کبوتر آید

4 اشکم رسید و دریا بازم به لب در آمد دستم بگیر زان پیش، اکنون که برتر آید

5 دی در رخت ببستم دیده ز بس شکایت بدبخت در ببندد، دولت چو از در آید

6 وه کاین چه عیش باشد، نه زنده و نه مرده؟ نی بر سرم تو آیی، نی عمر بر سر آید

7 باطل بود شنیدن دعوی عشق از آن کس کش با جمال جانان پهلو به بستر آید

8 زینسان که در خیالت گم گشتم، ار بمیرم چه شبهه، گر ز گورم هر دم گیا برآید

9 فرهادوار باید مشتاق گفت شیرین کش گفته های خسرو در عشق باور آید

عکس نوشته
کامنت
comment