- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون من ز ولای تو رسیدم به ولایت تا جان بودم روی نتابم ز ولایت
2 ای یار بلای تو مرا راحت جان است جان را چه کنم گر نبود ذوق بلایت
3 عمریست که ما منتظر دولت وصلیم با من نظری کن ز سر لطف و عنایت
4 سریست مرا با تو که با کس نتوان گفت رازیست که پیدا نتوان کرد بدایت
5 ای عقل برو از بر من ، هرزه چه گوئی ترک می و ساقی نکنم من به حکایت
6 عشقست مرا مَحرم و عشقی به کمال است درد است مرا همدم و دردیست به غایت
7 در کوی خرابات مغان مست و خرابم هم صحبت من سید رندان ولایت