چون زلف بیقرارش بر رخ از عطار نیشابوری غزل 221

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد

1 چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد از رشک روی مه را در صد نگار گیرد

2 از بس که حلقه بینی در زلف مشکبارش صد دست باید آنجا تا در شمار گیرد

3 گر زاهدی ببیند میگونی لب او تا روز رستخیزش زان می خمار گیرد

4 گر ماه لاله گونش تابد به نرگس و گل گلزار پای تا سر از رشک خار گیرد

5 گر از کمان ابرو بادام نرگسینش یک تیر برگشاید صیدی هزار گیرد

6 خورشید کو ز تنگی بر چرخ می‌کشد تیغ از بیم تیر چشمش گردون حصار گیرد

7 او آفتاب حسن است از پرده گر بتابد دهر خرف ز رویش طبع بهار گیرد

8 عاشق که از میانش مویی خبر ندارد در آرزوی مویش از جان کنار گیرد

9 عطار را به وعده دل می‌دهد ولیکن اندر میان آتش دل چون قرار گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment