- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را
2 گلستانی که بیسرو قد رعنای او باشد خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را
3 چه با کوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانیها ز پا میافگند هنگام برگشتن نفس ما را
4 به آیین تواضع داد از پشت خمم عادت بود از شیخ پیری حق این تعلیم بس ما را
5 نهنگ نیستی زین بحر پرشورش به کام خود کشد ماهیصفت هردم به قلاب نفس ما را
6 رهایی نیست دل را زین سهیقدان دگر واعظ ز هرسو کردهاند این نونهالان در قفس ما را