گردید حرص افزون، آن را از واعظ قزوینی غزل 333

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گردید حرص افزون، آن را که مال افزود

1 گردید حرص افزون، آن را که مال افزود میگردد آب پر زور، چون میشود گل آلود

2 در دل محبت زر، سودا فزاست در سر روشن بود که آذر، هرگز نبوده بی دود

3 آن را که دست احسان، کم سوده دست عوران دست از تأسف آن، خواهد بسی بهم سود

4 خواهی شوم مکرم، داد ودهش مکن کم بر فرق خلق عالم، جا دارد ابر از جود

5 راه نگاه احسان، بر حال تنگدستان از چشم تنگ دوران، گردیده است مسدود

6 ما راز دانه دل، در کشت این تن گل مقصود بود حاصل، حاصل نگشت مقصود!

7 تا بود دیده دید، فکر نبود کم دید از بهر بود گردید، عمری که بود نابود

8 این جان درد پرورد، صد بار امتحان کرد به بود از دوا درد، داری چه درد بهبود؟

9 واعظ چه کوبکویی؟ کام از در که جویی؟ با خویشتن نگویی: جز دوست کیست موجود؟!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر