شد سگش یار رقیب و جور با از اهلی شیرازی غزل 727

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شد سگش یار رقیب و جور با خود می‌کند

1 شد سگش یار رقیب و جور با خود می‌کند با بدان هر کو نکویی می‌کند بد می‌کند

2 سرو من در باغ و نگشاید در من باغبان باغبان هم ناز بر من زان سهی‌قد می‌کند

3 در بیابان عدم سر می‌نهم دیوانه‌وار زلف چون زنجیر او بازم مقید می‌کند

4 می زدن کی از سفال آن سگ کو حد ماست ما چه سگ باشیم او خود لطف بی‌حد می‌کند

5 سر بنه بر آستان او به امید قبول گر قبولت می‌کند اهلی و گر رد می‌کند

6 عشق از خواجگی و بندگی آزاد بود ورنه محمود گرفتار غلامی نشود

7 هرکه رفتار بتان دید چو اهلی عجبست که سرش خاک ره کبک خرامی نشود

عکس نوشته
کامنت
comment