- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد سگش یار رقیب و جور با خود میکند با بدان هر کو نکویی میکند بد میکند
2 سرو من در باغ و نگشاید در من باغبان باغبان هم ناز بر من زان سهیقد میکند
3 در بیابان عدم سر مینهم دیوانهوار زلف چون زنجیر او بازم مقید میکند
4 می زدن کی از سفال آن سگ کو حد ماست ما چه سگ باشیم او خود لطف بیحد میکند
5 سر بنه بر آستان او به امید قبول گر قبولت میکند اهلی و گر رد میکند
6 عشق از خواجگی و بندگی آزاد بود ورنه محمود گرفتار غلامی نشود
7 هرکه رفتار بتان دید چو اهلی عجبست که سرش خاک ره کبک خرامی نشود