- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بزن که سوز دل من به ساز میگویی ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
2 مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز به گوش دل سخنی دلنواز میگویی
3 مگر حکایت پروانه میکنی با شمع که شرح قصه به سوز و گداز میگویی
4 به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین گهی ز شور و گه از شاهناز میگویی
5 کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد بزن که در دل این پرده راز میگویی
6 به پای چشمه طبع من این بلند سرود به سرفرازی آن سروناز میگویی
7 به سر رسید شب و داستان به سر نرسید مگر فسانه زلف دراز میگویی
8 به سوی عرش الهی گشودهام پر و بال بزن که قصه راز و نیاز میگویی
9 نوای ساز تو خواند ترانه توحید حقیقتی به زبان مجاز میگویی
10 ترانه غزل شهریار و ساز صباست بزن که سوز دل من به ساز میگویی