1 با صاحب حسن دیده حس باشد قطع نظرش ز اهل مجلس باشد
2 تا از گل رخ بنفشه اش بر ندمد چشمش بزمین چو چشم نرگس باشد
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را