- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم سراپا از شکستم پر، ولی زنجیر شیرانم
2 گریزان آنچنانم از میان مردم عالم که وحشت میکنم تا درمیان گوشه گیرانم
3 بهر کس خویش را بندم، نسازد هفته یی بامن تو گویی از سیه بختی، خضاب موی پیرانم
4 بشمعی خانه فانوس روشن شد، عجب نبود کند گر یاد او از جمله روشن ضمیرانم
5 بظاهر گر چه بیقدرم، خدا قدر مرا داند که گر خاکم، ولی خاک قدمهای فقیرانم
6 سعادت چیست، غیر از راحت خلق جهان جستن؟ شود جغدم اگر مهمان، بشو گو خانه ویرانم!
7 بقای نوجوانی را از آن بر خویش ننویسم که سرمشقی است در پیش نظر از عمر پیرانم
8 پر است از گفتگویم دفتر ایام و من واعظ ز غم گریان و نالان چون نی کلک دبیرانم