باین افتادگیها، مرد میدان از واعظ قزوینی غزل 483

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم

1 باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم سراپا از شکستم پر، ولی زنجیر شیرانم

2 گریزان آنچنانم از میان مردم عالم که وحشت میکنم تا درمیان گوشه گیرانم

3 بهر کس خویش را بندم، نسازد هفته یی بامن تو گویی از سیه بختی، خضاب موی پیرانم

4 بشمعی خانه فانوس روشن شد، عجب نبود کند گر یاد او از جمله روشن ضمیرانم

5 بظاهر گر چه بیقدرم، خدا قدر مرا داند که گر خاکم، ولی خاک قدمهای فقیرانم

6 سعادت چیست، غیر از راحت خلق جهان جستن؟ شود جغدم اگر مهمان، بشو گو خانه ویرانم!

7 بقای نوجوانی را از آن بر خویش ننویسم که سرمشقی است در پیش نظر از عمر پیرانم

8 پر است از گفتگویم دفتر ایام و من واعظ ز غم گریان و نالان چون نی کلک دبیرانم

عکس نوشته
کامنت
comment