-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود ما راز داشتن گنج زر، آدم نشود
2 خرج بازار جزا، نقد غمی میخواهد سعی کن پرده دل، کیسه درهم نشود
3 مردمی تا نبود، کس نشود از مردم آدمی آینه از صورت آدم نشود
4 مایه خوشدلی روز جزا، جز غم نیست قسمت هیچ مسلمان، دل بیغم نشود!
5 تاب دردسر خورشید جزا نیست مرا سایه فقر الهی ز سرم کم نشود
6 حلقه کن نام خود ای پادشه کشور فقر که سلیمانی این ملک بخاتم نشود!
7 از زبان الف این حرف شنیدم، که: کسی راستی تا نکند پیشه، مقدم نشود
8 پاک گوهر نشود گرم ز هر حرف خنک آتش لعل برافروخته از دم نشود
9 بی عوض نیست درین بحر عطاهای کرم زر ماهی ز فگندن در می کم نشود
10 تخم امید تو واعظ دل پر خون خواهد سبز این کشت باین چشمه بی نم نشود