- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آید چو مرگ هستی پیرو جوان یکیست در پیش برق، سبزه تر با خزان یکیست
2 از هیچکس، بجز دوزبانی ندیده ایم خلق زمانه را همه گویی زبان یکیست
3 منعم ز حال مردم بی برگ غافل است در پیش سرو، فصل بهار و خزان یکیست
4 فرق هنر ز بی هنری، قدردان کند میزان چو نیست، قدر سبک با گران یکیست
5 گند دماغ آرد، اگر ایستد دو روز مال جهانی فانی و آب روان یکیست
6 یک درد بود، در دل مجنون و کوهکن گر نسخه ها جداست، ولی داستان یکیست
7 آن کرد با من او، که به پروانه کرد شمع خوبان شهر را همه گویی زبان یکیست
8 واعظ چراغ محفل دلها کلام ماست زآن رو که با زبان دل ما شمع سان یکیست