1 خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش
2 اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سایه این خرگه نیلی کرا مامن بود یا در این دنیا کجا آسایش یک تن بود
2 گردش گردون هزاران خاندان باد داد نه همین بد مهری اش با تست یا با من بود
1 وام بگرفتم به صد جان گرد نعلین ترا هست جانی آنهم از تو چون دهم دین ترا
2 بی توام چندان مطول شد شب تاریک هجر مختصر خوانم تطاولهای زلفین ترا
1 نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور
2 ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به