1 خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش
2 اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگر مرد کاری در دوست باز است وگر قصه جویی، حکایت دراز است
2 بود کار آزادگان ترک هستی به ابحاث محمود و نقل ایاز است
1 وه ئه دال نه که م ... وه ئه ودال نه که م تا که ی خوم چون قه یس وه ئه و دال نه که م
2 بازووی ده رویشیم یرخرخال نه که م پوشاکی جه لونگ شاده سمال نه که م
1 ای مه و خورشید از رخشنده رخسارت خجل لعل و یاقوت از لب لعل گهر بارت خجل
2 آهوی چینی، گل فردوس، طاووس چمن مانده اند از غمزه و رخسار و رفتارت خجل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **