در پای تو هرکس که سر انداز از خواجوی کرمانی غزل 463

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

در پای تو هرکس که سر انداز نیاید

1 در پای تو هرکس که سر انداز نیاید چون هندوی زلف تو سرافراز نیاید

2 گر سر نکشد ز آتش دل شمع جگر سوز مانندهٔ زر در دهن گاز نیاید

3 گفتم بگریزم ز کمند تو ولیکن مرغی که سوی دام رود باز نیاید

4 جان کی برم از آهوی صیاد تو هیهات گنجشک مگر در نظر باز نیاید

5 مرغ دل غمگین بهوای سر کویت جز در قفس سینه بپرواز نیاید

6 صاحب‌نظر از ضربت شمشیر ننالد کانکس که بمیرد ز وی آواز نیاید

7 افغان مکن از ضرب که هر ساز که باشد بی ضرب یقینست که برساز نیاید

8 گرمهر نباشد نرود روز بپایان لیکن همه کس محرم این راز نیاید

9 آه از دل خواجو که کسی در غم هجرش جز آه دل سوخته دمساز نیاید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر