-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش با زهره درآ گویان در حلقه مستانش
2 هر جان که بود محرم بیدار کنش آن دم وان کو نبود محرم تا حشر بخسبانش
3 میگو سخنش بسته در گوش دل آهسته تا کفر به پیش آرد صد گوهر ایمانش
4 یک برق ز عشق شه بر چرخ زند ناگه آتش فتد اندر مه برهم زند ارکانش
5 آن جا که عنایتها بخشید ولایتها آن جا چه زند کوشش آن جا چه بود دانش
6 آن جا که نظر باشد هر کار چو زر باشد بیدست برد چوگان هر گوی ز میدانش
7 شمس الحق تبریزی کو هر دل بیدل را میآرد و میآرد تا حضرت سلطانش