-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن زمان کز من دلسوخته آثار نبود بجز از ورزش عشق تو مرا کار نبود
2 کوس بدنامی ما بر سر بازار زدند گر چه بی روی تو ما را سر بازار نبود
3 هر که با صورت خوب تو نیامد در کار چون بدیدیم به جز صورت دیوار نبود
4 هیچ خسرو نشنیدیم که همچون فرهاد بستهٔ پستهٔ شیرین شکر بار نبود
5 هرگز از گلبن ایام که چیدست گلی که از آن پس سر و کارش همه با خار نبود
6 از سر دار میندیش که در لشکر عشق علم نصرت منصور به جز دار نبود
7 خواجو انفاس تو این نکهت مشکین ز چه یافت که چنین غالیه در طلبهٔ عطار نبود